چند وقت قبل نگاهی انداختم به گزارش گروه برنامه ریزی هاروارد در مورد ایران . این گروه اگرچه در ابتدای گزارش عنوان میکنند که موفق نبودند ولی در ادامه تقریبا هیچ مسیولیتی به گردن نگرفته اند و تا جایی که میتوانستند به ایراد از اقتصاد دانان ایرانی پرداخته اند . حالا چند و چون درست و غلط ماجرا رو نمی خوام و تقریبا نمیتوانم وارد بشم ولی احساسی که بعد خواندن به من دست میداد یکجور حس درب و داغون بودن مفرط بود . حالا کمی با خوادند این بخش از کتاب
Critical economic methodology ( A personal odyssey )
Lawrence A. Boland
احساس میکنم احتمالا تصمیمات ما و برخوردهامون شبیه خیلی از آدم ها و حتی آدمهای خیلی نامیه .

ولی واقعا اصلاح این موضوع خیلی می تونه کمک باشه ! این واقعا برای خود شخص تاسف انگیزه . یعنی خیلی از موضوع خودش رو به خاطر تعصب بیجا دور نگه داشته .