یکی از اساتید در دانشگاه محل تحصیلم در حال تحقیق بر روی ترجیحات بر روی برابری در میان کشورهای در حال توسعه و به طور مشخص خاورمیانه هستن که من هم بر حسب کنجکاوی نگاهی به نتایج کارشون در مورد ایران داشتم. از قضا دورههای کاری مربوط به دو دورهی ریاست جمهوری خاتمی و احمدینژاده که باعث میشه این مقایسه اندکی هم حال و هوای انتخاباتی بگیره. خلاصه اینکه نتایج جالبی در کار ایشون وجود داره و تا جایی که من میدونم یکی از اولین کارهای علمی بر روی مقایسهی این دو دورهی ریاست جمهوری در مورد ایران میتونه تلقی بشه (اگرچه هدف تحقیق ایشون ایران نیست و من بر حسب علاقهی به موضوع به این بخش نگاهی داشتم). طبق صحبتی که با ایشون انجام دادم از ایشون اجازه گرفتم که بخشی از کار ایشون رو که در مورد ایران بوده رو با اندکی تحلیل شخصی در اینجا قرار بدم. امیدوارم کارهایی از این دست، به دست بچههای ایرانی که شناخت بهتری از کشور دارن انجام بشه تا بشه با پشتبانهی بهتر منطقی به تحلیل شرایط و اتخاذ تصمیم پرداخت، چه در سطوح خرد مثل رای دادن و چه در سطوح کلان و توسط دولتمردان. در ادامه گزارشی که من از تحقیق استادم تهیه کردم رو به استحضارتون میرسونم:
بر اساس نتایج بررسیای که بر روی دادههای حاصل از نظرسنجی World Values Survey در دو سال 2000 (مصادف با دوران ریاست جمهوری محمدرضا خاتمی) و 2007 (دورهی اول ریاست جمهوری محمود احمدینژاد) ، توسط دانشگاه تهران انجام گرفته به جداول زیر برخورد میکنیم که مؤید استیصال شهروندان ایرانی، دوقطبی شدن جامعه و تقاضای آنها برای برابری اقتصادی در دورهی احمدینژاد است (این الگو در خاورمیانه به صورت پایدار وجود داشته و دارد و برای نمونه کشور ترکیه سالهاست که تغییری در این امر نداشته). در مقایسه باید اضافه کرد که در دورهی خاتمی ایران از الگوی خاورمیانهای ترجیحات برای برابری فاصله گرفته و نتایج حاصل از نظرسنجی سال 2000 میلادی در مورد ترجیحات برای برابری، ایران را در ردهی کشورهای توسعه یافتهای قرار میدهد که در آنها برابری اقتصادی موضوعی فرعی تلقی میگردد و در نوع خود مقایسهی این دورهی زمانی ایران با دیگر دادههای کشورهای منطقه در سالهای گوناگون علاوه بر اینکه مشاهدهای یکتا (به لحاظ فنی «پرت») است، نشان دهندهی پیشرفت در دورهی اصلاحات در زمینهی برابری اقتصادی و سپس عقبگردی در زمان احمدینژاد است.
لازم به ذکر است که این دادهها بر اساس قضاوت شهروندان از وضعیت موجود در جامعه شکل گرفتهاند و ارتباطی به ضریب جینی که شاخصی اقتصادی است ندارند و از آنجایی که نهاد گردآورندهی آنها نهادی فراملی است مشکلات مربوط به آمار سازی در این دست دادهها تا اندازهای کمتر بوده و آنها را تبدیل به دادههایی قابل اعتماد مینماید.
نمودار 1. ترجیحات برای برابری در زمان تصدیگری محمد رضا خاتمی
در نمودار بالا و در محور افقی عدد صفر نشانگر اعتقاد پاسخگویان به این امر است که «درآمد بسیار نامتعادل است و باید با عدالت بیشتری توزیع گردد» و در مقابل اعداد بالاتر حاکی از این امر است که «درآمد بیش از حد برابر توزیع میگردد و باید نابرابری در توزیع بیشترشود تا انگیزه برای فعالیت اقتصادی تحریک گردد». الگویی که در نمودار 1 مشاهده میشود حاکی از درصد زیاد پاسخگویانی است که از دید آنها توزیع درآمد نه چندان خوب است و نه چندان بد و در واقع توزیع درآمد دغدغهی اصلی افراد پاسخگو نیست. در ادبیات مربوط به فقر این شکل از پاسخگویی را در میان کشورهای توسعه یافتهای نظیر ژاپن و ایالات متحده میتوان دید. حال انکه در نمودار 2 که بیانگر همان نمودار قبل ولی در دورهی ریاست جمهوری محمود احمدینژاد است مشاهده میگردد که بخش بزرگی از پاسخ دهندگان خواستار برابری بیشتر در توزیع درآمد شدهاند. این نمودار، نموداری آشنا در میان کشورهای توسعه نیافته بوده و گویای بازگشت به خط سیر اصلی منطقه خاورمیانه میباشد. پاسخگویانی که احساس میکنند درآمد در جامعه نابرابر توزیع میگردد. دوباره اشاره میگردد که در ادبیات مربوط به فقر این نوع پاسخگویی را میتوان نشانهای از احساس فقر در نظر گرفت.
نمودار 2 . ترجیحات برای برابری در زمان تصدیگری محمود احمدینژاد
در مورد نمودار 2 شاید اینگونه استدلال گردد که این شکل از پاسخگویی ناشی از تبلیغات محمود احمدینژاد در مورد عدالت میباشد که همچنان پس از دو سال از شروع دوران تصدیگری وی باعث تغییر در نگرش آحاد جامعه گشته. ولی مقایسهی این دادهها با دادههای مشابه برای دیگر کشورهای منطقه بیانگر این امر است که این نوع نگرش، نگرش غالب در منطقه ، کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته بوده و در نظر گرفتن تبلیغات یک فرد مشخص دربارهی ایدهی نابرابری به عنوان عامل ظهور این نوع پاسخها، علاوه بر در نظر نگرفتن قدرت تشخیص جمعی در میان مردم یک کشور، حاکی ازعدم درک این واقعیت است که احساس مصاحبهشوندگان برآمده از درکی است که آنها از فساد در جامعهی مربوط داشته و این امر در میان دیگر کشورهای منطقه نیز مشاهده میشود.
به صورت خلاصه میتوان از آنچه در سطور بالا مطرح گردید اینگونه نتیجه گرفت که احساس پاسخ دهندگان ایرانی در مورد عدالت در دورهی ریاست جمهوری محمدرضا خاتمی و احمدی نژاد به شدت دچار تغییر شده است. دورهی خاتمی با احساس عدالت همراه است حال آنکه دورهی تصدیگری محمود احمدینژاد یادآور احساس تبعیض و عدم برابری اقتصادی است.